English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (7256 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unskilled labour U کارهایی که استادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
professorships U استادی
workmanship U استادی
skill U استادی
masterful U با استادی
artifices U استادی
artifice U استادی
professorship U استادی
twist of the wrist U استادی
wonderwork U استادی
masterstroke U استادی
expertness U استادی
professoriate U استادی
adeptness U استادی
master stroke U استادی
masterless U بی استادی
handiness U استادی
masterkiness U استادی
masterstrokes U استادی
professorial U وابسته به استادی
professorships U مقام استادی
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
stadimeter U استادی متر
professoriat U مقام استادی
skilled U مستلزم استادی
professorate U مربوط به استادی
mastership U مقام استادی
professorship U مقام استادی
jobs U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
job U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
check lists U فهرست کارهایی که میبایست انجام شود
process U انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
processes U انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
loads U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
skill U استادی زبر دستی
candidate master U نامزد استادی شطرنج
high wrought U با استادی ساخته شده
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
wonder work U معجزه استادی عجیب
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
workload U مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند
history U خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
histories U خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
rates U حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate U حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
workloads U مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
activities U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
managers U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
queues U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
satellite U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
queueing U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
satellites U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
maintenance U 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com